ماجرای عقد اخوت یک شهید با دوستش
تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۵۵۱۶
با کلاش وارد خوابگاه میشد و همه را بیرون میریخت. مثل شیر میغرید و چنان فریاد میزد که گویی سالهاست مربی آموزش تاکتیک است.
به گزارش ایسنا، بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق با جمهوری اسلامی ایران گذشته و زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهیدان از وظایف همه مردم و بالأخص نهادهای مختلف در جامعه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق علیهالسلام) که در بین دانشآموزانش به مکتب مشهور است، از پاییز ۱۳۶۱ دانشآموز جذب کرد و تا ۱۷ سال و (هفده دوره) پس از آن ادامه یافت. در هشت سال دفاع مقدس حدود ۹۰۰ دانشآموز جذب مکتب شدند و از این تعداد، ۱۰۰ نفر به فیض شهادت نائلآمدند. حدود ۱۵۰ نفر نیز جانباز شدند و حدود ۳۰۰ نفر دیگر در عملیاتهای مختلف زخم و جراحت برداشتند؛ آماری که اگر بینظیر نباشد، در سطح مدارس آن زمان و به نسبت تعداد دانش آموزان، قطعاً کمنظیر است.
دریک تلاش گروهی چندساله و طی تحقیق از جمع دانش آموزان مکتب و خانوادههای شهدا و برخی همرزمان و دوستان ایشان، خاطرات این شهدای عزیز جمعآوری و در کتاب «یاران دبیرستان» تدوینشده و توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.
علی غروی از همکلاسیهای شهید یوسف متقی اصل در خاطرهای روایت میکند: «سال ۱۳۶۵ در امتحان ورودی مکتب قبول شدیم و بعد از مصاحبه و گزینش و معاینات پزشکی به اردوی هجرت رفتیم: اردوی نظامی عقیدتی ۱۰ روزه در پادگان قدس سپاه، بالای کوههای لویزان که امروزه شهرک شهید محلاتی است. مصطفی نمازیفر فرمانده گروهان ما و یوسف متقی اصل معاونش بود.
روزها بلند بود و آموزشها را از ساعت ۶ صبح آغاز میکردند که تا ۶ عصر ادامه داشت. البته وقت نماز و ناهار در اختیار خودمان بود و فرصت مناسبی بود که با کادر آموزشی، بیشتر حشرونشر داشته باشیم. چند روز که گذشت، کمکم رابطه بچههای دوره پنجم با فرماندهان و مسئولان بیشتر شد. یوسف متقی (اصل) خیلی محجوب و باحیا بود و درعینحال پرجذبه و با نگاهی نافذ.
با کلاش وارد خوابگاه میشد و همه را بیرون میریخت. مثل شیر میغرید و چنان فریاد میزد که گویی سالهاست مربی آموزش تاکتیک است.
البته این اخلاق خوش تا قبل از این بود که به خط شویم! وقتی سرگروهان حاضر میشدیم، فقط اقتدارش را میدیدیم. چند باری که خشم شب زدند و بچهها را با دلهره در شب بیدار کردند تا آموزش و رزم شبانه بدهند، تازه فهمیدم چقدر ازنظر نظامی هم مسلط است.
با کلاش وارد خوابگاه میشد و همه را بیرون میریخت. مثل شیر میغرید و چنان فریاد میزد که گویی سالهاست مربی آموزش تاکتیک است. باورم نمیشد یک جوان هجدهساله که وقت نماز در پادگان آنقدر خاضع و خاشع است، اینگونه بااقتدار سر بچهها فریاد بزند: بدو برادر! سریع به خط شو! تا شماره ده، همه با تجهیزات کامل بیرون باشید! یک، دو، ...
زمستان سال ۱۳۶۵ بعد از عملیات کربلای ۵، آقا یوسف در شلمچه مجروح شد. در نمازخانه مکتب، وقت نماز باندپیچی و وضعیت پاهایش را دیدم، گفتم: آقا چرا جورابت سوراخ است؟ چی شده؟ با خنده گفت: چیزی نیست، پشه گازم گرفته و مورچه لگدم زده.
هنوز بعد از ۳۰ سال لبخند ملیح و زیبایش در ذهنم نقش بسته. قبل از این دیدار، فکر میکردم یوسف متقی هم در عملیات کربلای ۵ مانند بسیاری دیگر از بچههای مکتب الصادق علیهالسلام شهید شده.
وقتی او را دیدم، هم تعجب کردم، هم خیلی خوشحال بودم. گفتم: آقا یوسف، این چند وقتیکه از شما خبر نداشتیم، من فکر میکردم شما هم شهید شدهای. نگاه معناداری به من کرد و گفت: نه بابا! ما را چه به شهادت؟ بعدها اما برخلاف حرفهایی که آن روز زد، در عملیات مرصاد خود را به قافله شهدا رساند.
ششم مرداد ۱۳۶۷ آقا یوسف در جریان پاکسازی شهر اسلامآباد از منافقین به شهادت رسید. آن زمان من در جبهه بودم و نتوانستم به تشییعجنازه استاد و دوست عزیزم برسم. بعدها وقتی در مکتب، فرمانده گروهان و گردان شدم، یوسف متقی الگوی اصلی من بود و همیشه سعی میکردم اخلاق و رفتار او را بازتولید کنم.
همچنین مهدی مهدوی از دوستان شهید یوسف متقی اصل روایت میکند:من و یوسف متقی (اصل) رفیق صمیمی بودیم. هر دو دوره دومی و هم رشته در کلاس تجربی. خیلی از ماجراهای جالب محله و خانهشان را با لهجه شیرین آذریاش برایم تعریف میکرد.
یکبار میگفت به خواهرزادهاش قرآن یاد میداده و هر بار که به خانه میرفته، آنقدر برای او قصه میگفته تا خوابش ببرد.
یکبار میگفت به خواهرزادهاش قرآن یاد میداده و هر بار که به خانه میرفته، آنقدر برای او قصه میگفته تا خوابش ببرد. خواهرزادهاش هم تا یوسف را میدیده، با لهجه شیرین آذری میگفته: دایی برام گصه بگو. یوسف هم با همان لهجه تعریف میکرد و باهم میخندیدیم.
آن زمان اغلب بچههایی که میخواستند بروند جبهه، با یکی دو نفر از رفقا عقد اخوت میبستند. من و یوسف هم تصمیم گرفتیم عقد اخوت ببندیم.
قبل از اینکه صیغه اخوت را بخوانیم، گفتم: ببین! اگر فکر میکنی من شهید میشوم و تو را شفاعت میکنم، اشتباه میکنی! ضرر میکنی! چون اگر شهید شوی، روز قیامت باید صبر کنی اول من وارد بهشت شوم و بعد تو وارد شوی. یوسف خندهای بلند از ته دل کرد و پذیرفت و صیغه اخوت را خواندیم.
بعدازآن با بچههای مکتب به زیارت مشهد رفتیم. از آن جمع مجید لطفعلیان، ملک ثانی و هدایت فرجی و خانواده شهید گلپایگانی را یادم میآید. یوسف عاشق کبابکوبیده بود. ما هرروز یک غذایی سفارش میدادیم. یک روز مرغ، یک روز خورشت، یک روز جوجه و یک روز هم کباب. یوسف اما همه بارهایی که به رستوران میرفتیم، فقط کبابکوبیده سفارش میداد و با اشتیاق میخورد.
در آن سفر، یوسف یکی از آداب زیارت را به من تذکر داد. من عادت داشتم وارد حرم امام رضا (ع) که میشدم، در آستان درب ورودی ضریح، پیشانیام را به حالت سجده بر زمین میگذاشتم. وقتی زیارت تمام شد و برگشتیم، یوسف گفت: آقا مهدی ناراحت نمیشوی که بهعنوان برادر یک توصیهای به شما بکنم؟ گفتم: بگو یوسف جان!
گفت: از این به بعد که به حرم آمدی، پیشانی بر زمین نگذار، چون سجده فقط مختص درگاه خداوند است. فقط ضریح و درها را برای تبرک ببوس و زیارت کن. من هم صورتش را بوسیدم و گفتم: یوسف جان، شما درست میگویی. از آن به بعد، هر بار که به زیارت میروم، به یاد تذکر او میافتم و به نیابت از او و دیگر شهدا زیارتنامه میخوانم.
منبع
اشتری، علیرضا-داود عطایی کچویی، یاران دبیرستان (خاطرات شهدای مکتب امام صادق (ع) دبیرستان سپاه تهران)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، چاپ اول ۱۴۰۱، صفحات، ۷۵۴، ۷۵۵، ۷۵۶، ۷۵۷
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: مکتب صادق شهيد دفاع مقدس دانش آموز محرم 1402 دفاع مقدس عاشورا شهيد امر به معروف و نهي از منكر هواپيما كربلا امام حسين ع محرم 1402 دفاع مقدس عاشورا شهيد یک روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۵۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۷ نشانه که می گوید باید کسی که دوستش دارید را ترک کنید
ترک کردن کسی که دوستش دارید، هرگز آسان نیست. اما گاهی اوقات، این کار برای سلامت عاطفی و رشد شخصی شما ضروری است.
به گزارش روزیاتو، به بررسی ۸ نشانه کلیدی می پردازیم که می گوید ممکن است لازم باشد کسی که دوستش دارید را ترک کنید. این کار تسلیم شدن نیست، بلکه حرکت رو به جلو است.
۱) منفیگرایی مداومعشق باید به شما کمک کند که رشد کنید. تجربه منفی گرایی مداوم در یک رابطه، نشانه روشنی است که چیزی باید تغییر کند. منفیگرایی مداوم ممکن است شامل مشاجره های مکرر، احساس خستگی یا کاهش عزت نفس شما باشد.
روابط نزدیک ما به طور ایدهآل باید منشا حمایت، احساس مثبت و شادی باشند. اگر در عوض مدام در استرس هستید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که دوباره رابطه خود را ارزیابی کنید.
به یاد داشته باشید که این کار به معنای مقصر دانستن طرف مقابل نیست. بلکه شما باید تصمیم بگیرید که چه راهی برای سلامت عاطفی شما بهترین انتخاب است.
سخت است، اما گاهی اوقات رها کردن قدم شجاعانه ای است که باید برداشته شود.
۲) مسائل حل نشدهمشکلات در هر رابطه ای اجتنابناپذیر هستند. اما نحوه برخورد ما با آنها مهم است.
مسائل حلنشده می توانند حتی در قوی ترین روابط شکاف ایجاد کنند. شاید بخواهید مسائل و مشکلات را نادیده بگیرید به این امید که خود به خود ناپدید شوند.
با این حال، مسائل حل نشده به مرور زمان منجر به رنجش و جدایی می شوند. آنها مانند یک سم آهسته عمل کرده و پیوند ما را ذره ذره از بین می برند؛ تا جایی که چیزی برای نجات نمانده باشد.
بنابراین، اگر در موقعیتی قرار گرفتید که در آن مسائل به جای رویارویی و حل و فصل کنار گذاشته میشوند، ممکن است نشانهای از این باشد که زمان رها کردن آن رابطه فرا رسیده است.
این کار آسان نیست، اما سالم تر از حفظ رابطه ای پر از حرف های ناگفته و مسائل حل نشده است.
۳) در دسترس نبودن از لحاظ عاطفیدر دسترس بودن از نظر عاطفی، پیشنیاز هر رابطه سالم است. این به معنای پذیرا بودن احساسات شریک زندگی و همچنین ابراز احساسات خود است.
تحقیقات نشان داده که در دسترس نبودن از لحاظ عاطفی اغلب می تواند از تجربیات آسیبزا در گذشته یا مسائل عاطفی حل نشده ناشی شود.
اگر قادر به برقراری صمیمیت عاطفی با طرف مقابل نیستید، ممکن است نشانهای از این باشد که او از نظر عاطفی در دسترس نیست. این موضوع می تواند در طول زمان به شدت برای شما خستهکننده باشد و منجر به احساس تنهایی و نارضایتی شود.
شناخت این نشانه بسیار مهم است. زیرا هیچ مقدار عشقی نمی تواند کمبود ارتباط عاطفی را جبران کند. به همین خاطر، گاهی اوقات رها کردن تنها گزینه پیش رو می شود.
۴) بی اعتمادیاعتماد در هر رابطه ای حرف اول را می زند. در واقع اعتماد یک رشته نامرئی است که دو نفر را در کنار هم نگه می دارد، حتی زمانی که شرایط سخت باشد.
اما چه اتفاقی میافتد که آن نخ پاره شود؟
اگر دائماً به اعمال یا سخنان طرف مقابل شک میکنید یا او نشانههایی از بیاعتمادی نسبت به شما نشان میدهد، ممکن است نشانهای واضح از این باشد که چیزی در رابطه شما اشتباه است. هنگامی که اعتماد از دست می رود، بازسازی آن سخت است.
اصول روانشناسی بر اهمیت اعتماد در حفظ روابط سالم تاکید می کنند. بدون آن، سوءظن و ناامنی می تواند در رابطه رخنه کرده و زمینه ای برای درگیری و ناراحتی ایجاد کند.
گاهی اوقات، با وجود تلاش ما نمی توان اعتماد را دوباره به رابطه بازگرداند. در چنین مواردی، رها کردن و حرکت به جلو ممکن است سالمتر باشد.
۵) اهداف زندگیتان با هم هماهنگ نیستنددر مسیر عشق، دو نفر باید با هم به سوی رویاها و آرزوهای مشترک خود قدم بردارند.
اما اگر مسیرهای شما به جای همگرا شدن، واگرا شوند چه؟
اگر دائماً باید رویاهایتان را کنار بگذارید، یا اگر فرد مورد علاقهتان مایل نیست که آیندهاش را با رویاهای شما هماهنگ کند، ممکن است وقت آن رسیده باشد که رابطه خود را دوباره ارزیابی کنید.
اصول روانشناسی بر اهمیت سازگاری در روابط طولانیمدت تاکید دارند. داشتن اهداف متفاوت می تواند منجر به رنجش، ناامیدی و احساس گیر افتادن در رابطه شود.
رشد در کنار یکدیگر در یک رابطه ضروری است، نه جدا از هم. گاهی اوقات، رها کردن تنها راه برای اطمینان از این است که هر دو نفر می توانند آزادانه راه خود را دنبال کنند.
۶) دیگر خوشحال نیستیداین مورد ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما اغلب نادیده گرفته می شود. شادی جوهره عشق و دلیل ایجاد پیوند ما با دیگران است.
غیرعادی نیست که خودمان را آنقدر درگیر پیچیدگی یک رابطه بیابیم که فراموش کنیم یک سوال ساده از خودمان بپرسیم: آیا من خوشحالم؟
اگر در رابطه خود دائماً ناراضی، مضطرب یا تحت استرس هستید، مجدداً رابطهتان را ارزیابی کنید. روابط ما باید شادی، آسایش و احساس تعلق به همراه داشته باشند.
سلامت عاطفی ما در درجه اول اهمیت قرار دارد. اشکالی ندارد که شادی خود را به جای رابطه ای که شما را بی انگیزه می کند، انتخاب کنید.
۷) همیشه برای توجیه رفتارهای طرف مقابل بهانه می آوریدآیا تا به حال متوجه شده اید که دائماً برای توجیه رفتارهای طرف مقابل بهانه می آورید؟
شاید همیشه اعمال و رفتارهای شریک زندگی خود را نهتنها برای دیگران، بلکه برای خودتان توجیه کنید.
اصول روانشناسی به ما هشدار می دهند که بهانهجویی مداوم می تواند نشانه انکار باشد. این کار راهی برای اجتناب از این واقعیت دردناک است که شما در یک رابطه سالم نیستید.
وقتی کسی را دوست دارید، می خواهید بهترین ویژگی ها و رفتارها را در او ببینید. اما باید به یاد داشته باشیم که عشق نباید ما را تا حدی کور کند که ارزش های خود را نادیده بگیریم.
اگر در موقعیتی قرار گرفتید که همیشه برای رفتار طرف مقابل بهانه می آورید، رها کردن رابطه اشکالی ندارد.
کانال عصر ایران در تلگرام